1-اون چیه که وقتی میبینیش نمیخریش.
اگه هم بخریش نمیپوشیش.
اگه هم بپوشیش نمیبینیش؟
لطفا پاسخ را درقسمت نظرات اعلام کنین
اگه جواب رو اشتباه دادین من جواب رو برای شما بازگو خواهم کرد
شُش، ریه یا جگر سفید یکی از اعضای دستگاه تنفس در بعضی جانوران است.
در ششها گلبولهای قرمز خون اکسیژن را دریافت میکنند و به سایر سلولهای بدن میرسانند. ریهها به شکل نیمه مخروطی هستند و قسمتهای طرفی حفره سینه را پر میکنند. هرکدام از آنها در داخل یکی از کیسههای جنب جای گرفتهاند. قاعده ریهها رویپرده دیافراگم (عضلهای که حفره سینه و حفره شکم را از هم جدا میکند) قرار گرفته و قله ریهها مجاور دنده اول است. ریه کودکان صورتی رنگ است ولی ریه بزرگسالان به علت ذرات خارجی مثل دود و غبار وارد شده از راهِ تنفس خاکستری رنگ میباشد.
ریه راست از ۳ قطعه (لوب) و ریه چپ از ۲ قطعه (لوب) تشکیل شده است. ریه راست کوتاه و قطور، و ریه چپ باریک و بلند است. نایژکها در ریهها به گویچههای هوایی کوچکی به نام آلوئول ختم میشوند. آلوئولها دارای مویرگهای فراوانی هستند و تعویض اکسیژن هوا با دی اکسید کربن خون داخل این حفرهها انجام میشود. به نامهای ریه راست و چپ که هر ریه از دو یا سه لوب تشکیل شده است. هوا از طریق نای و نایژه وارد ریه میشود. خون از طریق شریانهای ریوی وارد شش شده و از طریق ورید ریوی خون اکسیژن دار خارج میشود. شش دارای ماهیچه نمیباشد بلکه این ماهیچههای قفسهی سینه است که شش را میپوشاند. پرده دیافراید در کارکرد آن مؤثر است.
یکی از نکات جالب در مورد عملکرد ریه، آه کشیدن است. مطالعات جدید نشان میدهد، آه کشیدن غیرارادی هنگام تنفس، یک واکنش مهم برای حفظ زندگی و بهبود عملکرد ریه است.[۱]
تصویری که شما میبینید مولکولهای میوزین پروتئینی را نشان میدهد که یک توپ از اندورفین را در طول یک رشته فعال به سمت قشر جداری داخلی مغز میکشاند.
این تصویر شادی است. شما دارید به شادی نگاه میکنید.
پروتئینهایی که مثل یک موتور مواد داخل سلولی را در طول یک میکروتوبول حمل میکنند.
لبخند روی لب شما در همین لحظه به خاطر این قدم زدن بامزهایست که دارد در ذهنتان اتفاق میافتد.
چشم انسان | |
---|---|
![]() قسمتهای مختلف کرهٔ چشم انسان: ۱. زجاجیه ۲. حاشیه دندانهدار ۳. ماهیچه مژکی ۴. گردالکهای مژگانی ۵. مجرای اِشلِم ۶. مردمک ۷. اتاق جلویی ۸. قرنیه ۹. عنبیه ۱۰. عدسی بیرونی ۱۱. عدسی درونی ۱۲. زوائد مژگانی ۱۳. ملتحمه ۱۴. ماهیچه مایل زیرین ۱۵. ماهیچه راست زیرین ۱۶. ماهیچه راست میانی ۱۷. رگهای شبکیه ۱۸. صفحه بینایی ۱۹. سختشامه ۲۰. سرخرگ مرکزی شبکیه ۲۱. سیاهرگ مرکزی شبکیه ۲۲. عصب بینایی ۲۳. سیاهرگ حلقوی ۲۴. غلاف پیازی ۲۵. لکه زرد ۲۶. گودی مرکزی ۲۷. صلبیه ۲۸. مشیمیه ۲۹. ماهیچه راست بالایی ۳۰. شبکیه
|
|
ساختمان چشم انسان شبیه یک کره است. در قسمت جلوی این کره یک پنجره شفاف به نام قرنیه وجود دارد. نور از محیط خارج وارد قرنیه شده و پس از عبور از مردمک به عدسی میرسد. عدسی نور را به صورت دقیق روی شبکیه متمرکز میکند تا تصویر واضحی بر روی شبکیه ایجاد شود. چشم انسان قادر به تشخیص ۹۰۰ میلیون رنگ میباشد.[۱]
چشم از دو بخش بوجود آمدهاست:۱-اجزای فرعی چشم ۲-کرهٔ چشم. اجزای فرعی چشم عبارت است از: حَدَقه، پــِلک، مُژه، اَبرو، ماهیچههای گرداننده کرهٔ چشم.
حدقه یا چشم خانه: استخوانهای متعددی هستند که بهیکدیگر پیوستهاند و یک صندوقچهٔ محکم مخروطیشکل را بهوجود آوردهاند تا کرهٔ چشم در میان آن محفوظ باشد. استخوانهای چشمخانه در قسمت بالا استخوان پیشانی و در پائین استخوان گونه و از طرف خارج استخوان گیجگاهی و از طرف داخل استخوان بینی هستند. فضای داخلی این صندوقچه استخوانی از یک مادهٔ چرب که تا حدی سیال هم هست پر میباشد.
حدقه بوسیله پردهای به دو بخش تقسیم میشود: بخش جلو، جایگاه کره چشم و در بخش عقب؛ اعصاب بینایی که عهدهدار رساندن تصویرها بمغز هستند؛ و اعصاب حسی و حرکتی و ماهیچههای گرداننده چشم و رگهایی که خون را به حدقه و ماهیچههای مزبور میرساند، قرار دارند.
پلک: جلو چشم دو پرده ظریف و محکم آویخته شده که صفحه لطیف چشم را از گرما و سرما و غیره محافظت میکنند؛ و در موقع خواب و خطر کاملاً باهم جفت میگردند، تا در پناه خود چشم را از هرگونه آسیب احتمالی محفوظ دارند، به علاوه در تعدیل نور نقش مهمی به عهده دارند.
در مواقع معمولی در هر دقیقه چند مرتبه؛ بهطور منظم پلکها بههم میخورند، و در نتیجه مایع ویژه اشک را که از غدههایی که در قسمت فوقانی چشم قرار دارد تراوش کرده و بر روی صفحه چشم پهن میکنند تا آنرا شستشو داده و همیشه تازه و مرطوب نگاه دارد و در نتیجه فعالیت آنرا آسان گردانند.
تراوش اشک از دو نظر برای چشم لازم و سودمند است: یکی از این جهت که سطح چشم را شستشو داده و مانع میشود از اینکه ذراتی که همراه هوا وارد چشم میگردد، صفحه چشم را کدر و ناصاف کند، و دیگر اینکه چون این مایع مخصوص (اشک) دارای خاصیت ضدعفونی است برای نگهداشتن طبقات کره چشم اهمیت شایانی دارد.
اشک چشم پس از اینکه چشم را شستشو داده و ضدعفونی کرد به سوی گوشهٔ داخلی چشم سرازیر میشود و از آنجا بهوسیلهٔ لوله اشکی بهدرون کیسه مخصوصی که کیسهٔ اشکی نامیده میشود میریزد و در آنجا نیز توقف نمیکند و ضمناً بیمصرف هم نمیماند، بلکه تدریجاً به فضای تحتانی بینی میریزد، تا در اثر تبخیر، هوای تنفسی را که از بینی به سوی شش رهسپار است مرطوب سازد.
مژهها: در لبه بیرون پلکها، موهای منظمی صف کشیدهاند که از ورود گرد و غبار مانع میشوند و در برابر نورهای شدید نیز مقاومت کرده از شدت آن میکاهند و در کنارهٔ پلکها غدههایی وجود دارد که از آنها مادهٔ چرب مخصوصی ترشح کرده لبه پلکها و مژهها را چرب و مرطوب نگاه میدارد، تا از جریان اشک چشم به رخسار در حالت عادی، جلوگیری شود، و ضمناً اصطکاک مداوم پلکها بهیکدیگر موجب ناراحتی انسان نگردد.
ماهیچههای گرداننده چشم: برای اینکه عکسبرداری چشم از اشیاء بهسرعت و سهولت انجام بگیرد و کرهٔ چشم با حرکتهای متعدد خود این وظیفهٔ حیاتی را انجام دهد؛ شش ماهیچه پیرامون آن را فراگرفته است تا حرکت آنرا در جهات گوناگون یعنی بالا و پائین و چپ و راست و به سوی درون و بیرون ممکن کنند.
ابرو: در بالای هریک از پلکهای فوقانی انبوهی از موهای منظم صف کشیدهاند که افزون بر جنبهٔ زیبایی از ریزش عرق بهدرون چشم جلوگیری میکنند؛ و در تعدیل نور بهویژه نورهایی که از طرف بالا میتابد تأثیر بسزایی دارند.
کره چشم انسان از لایهها و بخشهای گوناگون تشکیل شدهاست. معنای لغوی نام این لایهها که در پرانتز میآید عبارت است از: صُلبیه (سختک)، مشیمیه (بچهدانک)، عنبیه (انگورک)، شبکیه (پنجرک)، زلالیه (روشنک)، زجاجیه (شیشک)، جلیدیه (پوششک) و ملتحمه (پیوستک). قرنیه نیز به معنی شاخک است.[۲]
کرهٔ چشم که عضو اصلی و اساسی بینائی است گرچه کرهای کاملاً منظم نیست و قطر آن در جهت جلو و عقب ۲۴ تا ۲۵ میلیمتر و در جهت پهلوها ۲۳ تا ۲۴ میلیمتر است ولی چون این تفاوت معمولاً غیرمحسوس است کرهٔ چشم نامیده شدهاست، و آن از دو قسمت اساسی تشکیل یافتهاست:
۱ طبقات منظمی که در اطراف قرار گرفته؛ و بعضی از آنها مأمور حفاظت اعضاء داخلی و بعضی برای تأمین غذای آنها و قسمتی محل بازتاب تصویرها و آماده ساختن آنها برای انتقال به مغز است.
۲-جسمهای شفافی که در وسط واقع شده و نور را از خود عبور میدهند و برای بازتاب آماده میسازند؛ و ازاینرو باید هریک از دو قسمت را جداگانه موردنظر قرار داد، طبقات کره چشم از سوی بیرون به درون از سه پوسته بوجود آمدهاست:
صُلبیه پردهای است سفید و محکم[۳] که تمام کرهٔ چشم را احاطه کرده، این پردهٔ بسیار ظریف که ضخامت آن از یک میلیمتر تجاوز نمیکند؛ نسبتاً دارای استحکام فوقالعادهای است و از اینرو از عهدهٔ وظیفهٔ خود که حفظ کرهٔ چشم است، به آسانی برمیآید؛ یعنی همانطور که دوربین عکاسی یک جعبه دارد که ذرهبین (عدسی) و شیشهٔ حساس در داخل آن جا دارند؛ چشم ما نیز یک جلد محکم دارد که اعضاء بسیار ظریف و حساسی را دربرگرفته است؛ و مقداری که از این پرده دیده میشود همان سفیدی چشم است؛ ضمناً در قسمت جلو قدری برجسته شده و نازکتر و شفاف میگردد تا به آسانی نور از آن عبور کند و همین قسمت که یک نهم تمام پردهٔ صلبیه است، اصطلاحاً «قرنیه» نامیده میشود، و در عقب صلبیه سوراخی است که از آنجا عصب بینایی وارد کرهٔ چشم میگردد.
شاید این پردهٔ ظریف را که در اصطلاح کالبدشناسی «صلبیه» و در اصطلاح پزشکی «غلاف بینایی» نامیده میشود بهقدری نازک مجسم کنید که تصور کنید نوک خاری میتواند به آسانی آن را سوراخ کند، در صورتیکه استواری و سختی آن طوری است که چاقوهای معمولی مگر با فشار خیلی زیاد میتواند آنرا پاره کند، و پزشکان به هنگام اعمال جراحی داخل چشم؛ نیاز به چاقوهای بسیار ظریف و نوکتیزی دارند، که اگر تیز نباشد در موقع کار گرفتار اشکال فراوان میگردند.
مُلتَحِمه غشا مخاطی نازک و شفافی میباشد که سطح داخلی پلکها را مفروش کرده و بخش جلویی صلبیه را میپوشاند.
مَشیمیه پوستهای است نازک و لطیف که تمام سطح داخلی «صلبیه» را میپوشاند و شامل رگهای فراوانی است و وظیفهٔ حساس آن تأمین غذای چشم است و چون تا حدی به پردهٔ بچهدان شبیه است «مشیمیه» نامیده شدهاست، قسمت جلو این پرده که «عنبیه» نامیده میشود از لحاظ رنگ و شکل تغییر قابلتوجهی حاصل کردهاست یعنی از لحاظ شکل مسطح و عمودی است و همین تغییر شکل موجب شدهاست که میان این قسمت مسطح و «قرنیه» فضایی بوجود آید که آن فضا از مایع ویژه و شفافی بنام «زلالیه»؛ مملو است. از لحاظ رنگ معمولاً سیاه است که سیاهی چشم را تشکیل میدهد و گاهی در بعضی از اشخاص برنگ آبی یا سبز بیرون میآید.
در وسط «عنبیه» سوراخی است بنام «مردمک» که قطر آن از ۳ تا ۶ میلیمتر میرسد و وسعت دهانه آن در مقابل امواج نور کم و زیاد میشود یعنی هر اندازه نور شدیدتر باشد تنگتر و هر وقت نور کم باشد وسیعتر میگردد؛ تا این عمل خودکار؛ میزان نوری را که باید وارد چشم شود مرتب سازد «مردمک» چشم در حقیقت مانند «دیافراگم» دوربین عکاسی است با این تفاوت که خودکار است یعنی نیاز به این ندارد که ما آنرا کم و زیاد کنیم بلکه در تاریکی خودبهخود گشاد و در روشنایی تنک میشود.
این سوراخ روی این اصل «مردمک» نامیده شدهاست که دو نفر که در مقابل یکدیگر واقع شوند تصویر هرکدام در وسط سیاهی چشم طرف مقابل دیده میشود.
مردمک در انسان گرد است و همیشه سیاهرنگ دیده میشود زیرا پشت آن فضای تاریکی است که به «تاریکخانهٔ چشم» موسوم است و محتویات آن با چشم غیر مسلح دیده نمیشود، ولی در حیوانات به اشکال مختلف در میآید چنانکه در گربه دیده میشود که در هنگام روز که نور زیاد است سیاهی وسط چشم آن حیوان بشکل «الف» درمیآید و در شب بالعکس باز میشود و از پشت آن انعکاس نور خارج؛ بصورت درخشندگی و برق مخصوصی ظاهر میشود؛ در عقب پردهٔ «مشیمیه» سوراخی برای ورود «عصب بینایی» وجود دارد.
«مردمک چشم» در حالات مختلف آنقدر نازک و کلفت میشود تا نوری را که به آن میرسد برای استفادهٔ دید کاملاً متمرکز نماید، و این کیفیت در هیچیک از اجسام حتی در شیشه یافت نمیشود.
پردهای است لطیف و حساس که میان «مشیمیه» قرار گرفته و چون بیشباهت به پنجره نیست به این نام نامیده شدهاست، شَبَکیه پردهای است عصبی یعنی دنبالههایی است از اعصاب بینایی و بوسیله همان اعصاب به مغز مربوط میشود، و در قسمت عقب آن دو نقطهٔ مشخص وجود دارد یکی «نقطهٔ کور» که محل ورود عصب بینایی به چشم است و دیگر نقطه زردرنگ بیضیشکلی است بنام «لکه زرد» که تصویر اشیاء نخست بر روی آن منعکس شده سپس از آنجا بمغز منتقل میشود.
پردهٔ شبکیهٔ چشم مرکب از نه لایه جداگانه است که قطر مجموع آنها به اندازه کلفتی یک ورقه کاغذ نازک میباشد؛ در ضخامت این پرده سلولهایی قرار دارند که تحت اثر امواج نورانی تحریک میگردند؛ سلولهای مزبور بصورت شمشها و مخروطها قرار گرفتهاند و تعداد اولی به سی میلیون و تعداد دومی به سه میلیون عدد بالغ میشود این شمشها و مخروطها به تناسب کاملی قرار گرفتهاند.
محیطهای شفاف چشم قسمتهایی از کرهٔ چشم میباشد که نور را از خود عبور داده و در نتیجه تصاویر اجسام را بر روی «لکه زرد» که قسمتی از شبکیه است میاندازند و اینها عبارتند از:
در میان «قرنیه» و «عنبیه» فضایی است بوسعت سه تا چهار میلیمتر که از مایع شفاف و زلالی مملو است و بهمین مناسبت است که زُلالیه نامیده شدهاست. از جملهٔ قوانین نور آن است که هنگامی که از یک محیط رقیقی وارد محیط غلیظی شود تغییر حاصل میکند که این تغییر شکست نور نامیده میشود و روی همین اصل نوری که در محیط رقیق یعنی هوا موجود است هنگامی که وارد این محیط نسبتاً غلیظ یعنی زلالیه میشود «شکست» حاصل میکند و برای بازتاب یافتن بر روی شبکیه آماده میشود.